مینی فیگور لگویی «ست 8 تایی فیلم ترسناک ایت (It) آن، برگشت دلقک، پنی وایز و جورجی دنبورگ، بورلی، جاکوبز Beverly, Mike, Pennywise, Georgie Denbrough, Chosen Jakobs, Horror Movie»، لگو شامل آجرهای کوچکی است که دارای رنگهای متنوع و شاد هستند. با اتصال این آجرهای کوچک به یکدیگر، آدمکها و اشکال مختلفی ساخته می شوند. در این ساختنی ها، آدمکها نقش شخصیت های موجود در فیلم ها و بازی ها یا نقش شخصیت های مشاغل مثل راننده و خلبان و پلیس را دارند. این آدمکها مینی فیگور هستند.
ارتفاع
رده سنی
بسته بندی
جنس
کد
کشور تولید کننده
لگو شامل آجرهای کوچکی است که دارای رنگهای متنوع و شاد هستند. با اتصال این آجرهای کوچک به یکدیگر، آدمکها و اشکال مختلفی ساخته می شوند. در این ساختنی ها، آدمکها نقش راننده، خلبان و … شخصیت های موجود در فیلم ها و بازی ها را دارند. این آدمکهای مینی فیگور هستند.
مینی فیگورهای لگو شخصیتهای مختلفی دارند و به همین خاطر، بسیار برای کودکان جذاب و الهامبخشاند. یکی از کمپینهای شرکت لگو این بود: آینده را بساز. هدف از این تبلیغ این بود که نشان بدهد کودکان با استفاده از آجرها و مینی فیگورهای لگو، آمادگی برای ساختن آینده و ظاهر شدن در شغلهای مختلف اجتماعی را کسب میکنند؛ واقعا هم منطقی است. لگو شرایطی را ایجاد میکند که کودکان بتوانند، پا به دنیای تخیلاتشان بگذارند و حسابی در آن غرق شوند. کودکان وقتی که با لگوها بازی میکنند، هیچ محدودیتی برای ساخت هیچ چیزی ندارند. این نقطهی قوتی است که کمتر در سایر سبکهای اسباببازی دیده میشود.
لگو مینی فیگور
لگوها مهارتهای زیادی را در کودک تقویت میکنند. از جملهی این مهارتها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- ورزش مغز و قوه تخیل
- توسعه مهارتهای اجتماعی
- توسعه مهارتهای حرکتی
- تقویت توانایی حل مسئله
- تقویت خلاقیت
- تقویت اراده
- بالا بردن اعتماد به نفس
- تقویت مهارتهای ریاضی
- کسب دانش
یکی از مزیتهای مینی فیگور لگو نسبت به دیگر انواع اکشن فیگور، قیمت بسیار مناسب آنهاست. با توجه به بهای بالای اکشن فیگورهای موجود، بهای مینی فیگورهای لگو بسیار ناچیز است طوری که شما میتوانید یک کلکسیون گسترده از انواع شخصیتهای مینی فیگور لگو را با مناسب ترین قیمت تهیه کنید. از طرفی کیفیت بالای پلاستیک فشرده به کار رفته در مینی فیگور لگو و وزن کم آنها موحب مقاومت بالای آنها در برابر ضربه و سقوط شده است.
لگوها قابل تمیز کردن و استریل کردن هستند البته توجه ویژه کنید که کودکان بهتر است در خانه از آنها استفاده کنند و یا بلوک های ساختمانی کوچک را قورت ندهند. از قرار گرفتن آنها در معرض آفتاب و رطوبت خودداری کنید و تحت سایش قرار نگیرند.
در طول چند دهه، هزاران آدمک گوناگون طراحی و تولید شدند و هر ساله این آدمکها دستخوش تغییرات مثبت مختلفی گشتند. وجود جزئیات و رنگهای متنوع با ترکیب خوب و طراحی زییا بسیار تأثیر گذار است. اما بعضی لگو های ساده را می پسندند. به همراه داشتن ابزار و تجهیزات مختلف برای یک آدمک لگویی ویژگی مثبتی محسوب میشود. اخیراً توانایی های زیادی مثل پرتاب تیر و ... به آنها افزوده شده است داشتن داستان خوب همراه با شخصیت پردازی های قوی در معروفیت لگو و انتخاب آن مهم است. برخی شخصیت های مثبت و برخی شخصیت های منفی را ترجیح می دهند البته برای بازی کودکان هر دو نوع شخصیت ها نیاز است. مینی فیگورهای لگویی حیوانات، ساختمان ها و قلعه ها و ... هم مورد توجه قرار گرفته اند.
آن (انگلیسی: It؛ که با عنوان آن: بخش اول نیز شناخته میشود) یک فیلم آمریکایی در ژانر فراطبیعی ترسناک به کارگردانی اندی موسکیِتی است که در سال ۲۰۱۷ اکران شد. فیلمنامهٔ این فیلم توسط کری فوکوناگا بر اساس رمانی به همین نام، نوشتهٔ استیون کینگ به رشتهٔ تحریر درآمدهاست. اتفاقات فیلم در تابستان سال ۱۹۸۹ رخ میدهد و داستان هفت کودک از شهر خیالی دِری در ایالت مین آمریکا را دنبال میکند که در اثر مواجهه با دلقکی ناشناس دچار وحشت شدهاند. پیشتر نیز در سال ۱۹۹۰، مینیسریالی بر اساس این رمان ساخته شده بود که با واکنشهای ضدونقیضی همراه بود.
جیدن لیبرهر، بیل اسکاشگورد، فین ولفهارد، سوفیا لیلیس، چوزن جیکوبس، جک دیلن گریزر، جرمی ری تیلور، وایات اولف، نیکلاس همیلتون و جکسون رابرت اسکات از جمله بازیگران فیلم هستند. فیلمبرداری آن از ۲۷ ژوئن ۲۰۱۶ در تورنتو کانادا آغاز شد و در ۲۱ سپتامبر ۲۰۱۶ در اوشاوا به پایان رسید. انتاریو و پورت هوپ از دیگر لوکیشنهای فیلمبرداری بودند. کمپانی نیو لاین سینما، کار ساخت و تهیهکنندگی فیلم را برعهده دارد و کمپانی برادران وارنر نیز مسئول اکران و پخش فیلم بودهاست.
فرش قرمز فیلم در تاریخ ۵ سپتامبر ۲۰۱۷ در شهر لس آنجلس برگزار و اکران گستردهٔ آن از ۸ سپتامبر ۲۰۱۷ آغاز شد. با وجود اینکه بودجهٔ فیلم تنها ۳۵ میلیون دلار بود، آن، در مجموع ۷۰۲ میلیون دلار در سراسر جهان فروش کرد. این فیلم، پرفروشترین فیلم ترسناک تاریخ سینماست. همچنین بعد از فیلمهای جوکر، ددپول ۲، ددپول و ماتریکس: بارگذاری مجدد پنجمین فیلم پرفروش درجه «آر» تاریخ سینماست. فیلم نقدهای بسیار مثبتی از سوی منتقدان و تماشاگران دریافت کرد و در زمینههای کارگردانی، شخصیتپردازی، موسیقی، فیلمبرداری و عملکرد تیم بازیگری ستایش شد. منتقدان فیلم آن را یکی از بهترین اقتباسهای سینمایی از کتابهای استیون کینگ و یکی از بهترین فیلمهای ترسناک تاریخ سینما توصیف کردند.
دنبالهٔ این فیلم به کارگردانی موسکیتی، با نام آن: بخش دوم، در تاریخ ۶ سپتامبر ۲۰۱۹ اکران شد.
داستان
بیل اسکاشگورد در نقش پنیوایز در نمایی از فیلم.
زمستان سال ۱۹۸۸ در شهر دری، پسر بچهای به نام جُرجی به برادر خود بیل اصرار میکند که برای بازی در زیر باران به او ملحق شود اما بیل که مریض است و از لکنت زبان نیز رنج میبرد قبول نمیکند و جرجی تنهایی بیرون میرود. هنگام بازی در زیر باران، جریان آب قایق کاغذی جرجی را از مسیر منحرف کرده و آن را به درون فاضلاب میبرد. جرجی به دنبال قایق خود میرود اما ناگهان با دلقک عجیبی برخورد میکند که قایق او را در دست دارد. دلقک خود را پنیوایز معرفی میکند. جرجی که از ملاقات با دلقک هراسان شده، میخواهد از آن مکان برود ولی پنیوایز به جرجی حمله کرده و دستش را قطع میکند و سپس او را با خود به درون فاضلاب میبرد.
چندین ماه از این اتفاق میگذرد و ماجراها از تابستان ۱۹۸۹ دنبال میشود. بیل به خاطر اتفاقی که برای برادرش افتاده از طرف خانوادهاش طرد شده و اوقات خودش را تنها در میان اعضای باشگاه بازندگان که دوستان بسیار صمیمیاش هستند تجربه میکند. بیل که هیچوقت مرگ برادرش را قبول نکرده و گمان میکند او گم شدهاست تصمیم میگیرد که در طول تابستان به دنبال برادرش برود و ناپدید شدن تعدادی دیگر از بچههای شهر نیز انگیزه او را بیشتر میکند که جرجی مثل هزاران بچه دیگر به طرز مرموزی ناپدید شدهاست. در ادامه با اضافه شدن دو پسر و یک دختر دیگر به نامهای بن، مایکو بورلی، گروه باشگاه بازندگان تکمیل میشود. نقطه مشترک همه این افراد غیر از خاص بودنشان این است که همه آنها توسط دانشآموز جامعهستیزی به نام هنری باورز و نوچههایش مورد آزار و اذیت قرار میگیرند.
بعد از گذشت مدتی هر کدام از اعضای باشگاه بازندگان غیر از ریچی به طرز عجیبی مورد حمله و تهدید پنیوایز قرار میگیرند و دچار وحشت میشوند. روز بعد همه آنها اتفاقاتی که برایشان افتاده را برای یکدیگر تعریف میکنند و متوجه میشوند که دلقکی ناشناس منبع ترسهای آنهاست. بن که در حال انجام یک پروژه برای درس تاریخ است برای دیگران تعریف میکند که هنگام مطالعه متوجه شده پیشتر نیز گم شدن سریالی بچهها در این شهر سابقه داشتهاست. تحقیقات بعدی آنها مشخص میکند که پنیوایز (که باشگاه بازندگان به اسم آن صدایش میکنند) موجودی اهریمنی است که هر ۲۷ سال یکبار، از خواب برمیخیزد و در طول حضور یک سالهاش، بچهها را شکار کرده و از ترس آنها تغذیه میکند تا بتواند به حیات خود ادامه دهد. بیلی که با فهمیدن این موضوع خود را به پیدا کردن برادرش بیشتر از همیشه نزدیک میبیند، تصمیم میگیرد به خانهای متروکه برود که به نظر محل زندگی پنیوایز است. راضی کردن دیگر بچههای گروه برای وارد شدن به خانه ابتدا کمی طول میکشد اما آنها در نهایت قبول میکنند که با بیلی وارد خانه شوند. اما کارها آنطور که بیلی پیشبینی کرده جلو نمیرود و تجربهای ترسناک برای اعضای باشگاه بازندگان هنگام مواجه با پنیوایز رقم میخورد. بچهها در نهایت با دردسر موفق به فرار از خانه میشوند. ریچی که حسابی ترسیده به بیلی میگوید که جرجی مرده و بیل باید این قضیه را قبول کند و بیلی نیز با ریچی درگیر میشود و بدین ترتیب گروه از هم میپاشد و بیلی تنها میماند.
بعد از این اتفاق، بورلی به خانه خود برمیگردد و با پدرش روبهرو میشود. پدر بورلی که در تمام مدت از دختر خود سوءاستفاده جنسی میکردهاست دوباره برای این کار به او حمله میکند اما بورلی با وسیلهای محکم به سر او زده و پدرش را میکشد. بورلی که ترسیده قصد فرار میکند اما ناگهان پنیوایز جلوی راهش قرار گرفته و او را با خود میبرد. بیلی که متوجه این موضوع میشود به سراغ ریچی رفته و دوباره اعضای باشگاه بازندگان را دور هم جمع میکند تا بورلی را نجات دهند. باشگاه بازندگان دوباره وارد خانه پنیوایز میشوند و در آنجا با هنری باورز برخورد میکنند. هنری که تحت تأثیر پنیوایز پدر خود را که بهشدت از او متنفر بوده را به قتل رسانده[توضیح ۱] با مایکل درگیر میشود و مایکل او را به داخل چاهی پرتاب میکند و باعث مرگش میشود. دنبال کردن ردها، باشگاه بازندگان را به غار عجیبی میرساند که بورلی و همه بچههای گم شده به صورت معلق در آن قرار دارند. باشگاه بازندگان موفق میشوند بورلی را که فاصله چندانی با مرگ ندارد نجات دهند اما در هنگام فرار با پنیوایز روبهرو میشوند. پنیوایز که لحظات آخر حضورش بر زمین را میگذراند و قدرتش رو به زوال است، در مواجه و درگیری با باشگاه بازندگان گیج شده و در نهایت شکست میخورد و به خواب ۲۷ ساله خود فرومیرود و باشگاه بازندگان نیز از محل فرار میکنند.
در پایان فیلم، بیلی که با پیدا کردن لباس بارانی زرد جرجی مطمئن میشود او مرده، از دیگر بچهها میخواهد که قول بدهند که ۲۷ سال بعد اگر پنیوایز دوباره برگشت آنها هم برای مبارزه و دفاع از دری بازگردند و باشگاه بازندگان نیز این مسئله را قبول میکنند. سپس بچهها از یکدیگر جدا شده و هرکدام به دنبال سرنوشت خودشان میروند.
دیدگاه خود را بنویسید